-
تسلیت
دوشنبه 14 خردادماه سال 1386 11:44
-
در خیابان ...
شنبه 12 خردادماه سال 1386 16:46
در خیابان ... در خیابان مردی می گرید پنجره های دو چشمش بسته ست دستها را باید به گرو بگذارد تا که یک پنجره را بگشاید ... در خیابان مردی می گرید همه روزان سپیدش جمعه ست او که از بیکاری تیر سیمانی را می شمرد در قدمهای ملولش قفسی می رقصند با خودش می گوید: - کاش می شد همه عقربک ساعتها می ایستاد کاش تردید سلام تو نبود...
-
اتل متل یه بابا
دوشنبه 7 خردادماه سال 1386 18:10
ا تل متل یه بابا که اسم او احمده نمره جانبازی هاش هفتاد و پنج درصده اون که دلاوری هاش تو جبهه غوغا کرده حالا بیاین ببینین کلکسیون درده اونکه تو میدون مین هزار تا معبر زده حالا توی رختخواب افتاده حالش بده بابام یادگاری از خون و جنگ و آتیشه با یاد اون موقعا ذره ذره آب میشه آهای...
-
وطن
یکشنبه 6 خردادماه سال 1386 15:56
شبی دل بود و دلدار خردمند که با بانگ بنان و نام ایران دوچشمم شدزشور عشق گریان چو دلبر شور اشک شوق را دید به شیرینی ز من مستانه پرسید بگو جانا که مفهوم وطن چیست که بی مهرش دلی گر هست دل نیست به زیر پرچم ایران نشستیم ودر را جز به روی عشق بستیم به یمن عشق در ناب سفتیم ودر وصف وطن اینگونه گفتیم وطن یعنی درختی ریشه در خاک...